سلام. 

چنگیزخان از مردم آسیای میانه بود و نمی دانست که برای آنکه کوکب اقبال بر روی شانه‌هایش بنشیند باید تا پنجاه سالگی صبر کند. چنگیزخان سالها در حصار کوه و بیابان جنگید و بعداز کشتار بازرگانانش و پررویی ها و یاوه گویی های گوجلوک خان قراخاطایی و همچنین نامه های قره خان از سرزمین قره خانیان ، عزم را جزم کرد تا هر دوی آنان سرجای خود بنشاند. چنگیزخان نامه ای به گوجلوک مسیحی که مسلمانان را می کشت تا طوایف چینی های سیاه را جایگزین آنان کند نوشت : اگر شما دو تا تنها ادای سگ هار را درمیآورید پس بدانید که من خود گرگم. » 

سلطان محمد خوارزمشاه که چندی قبل با گوجلوک خان به سرزمین مسلمانان قره خانی حمله برده بود و سرزمین ایشان را میان خود و گوجلوک تقسیم کرده بود بسیار کبر و غرور داشت و عاملان قتل بازرگانان مغول را نیز تحویل نداد. 

قره خان برای سلطان محمد نامه ای نوشته بود و گفته بود : ما بارها بر سر ماوراءالنهر نبرد کردیم و گاهی در دست ما بود و گاهی در دست شما بود ، ولی اینک میان ما مسلمانان یک مسیحی ظهور کرده که چندی قبل به اسلام مشرف شده بود و قبل آن بودایی بود ولی اکنون مسیحی است و دشمنی خطرناک برای من! من تاب مقاومت ندارم ، ای برادر دینی و همنژاد مرا کمک کن. » 

ولی سلطان محمد کمک نکرد و حتی با لشگریانش به گوجلوک خان کمک کرد. قره خان که کشتار مردمش را میدید و انقراض تمدن قره خانی و انقراض سه زبان رسمی دربار و کشورش یعنی ترکی ، فارسی دری و عربی را میدید دیگر تحمل نیاورد و به چنگیزخان نامه نوشت و از او کمک خواست. چنگیزخان ابتدا توجهی نکرد چون می خواست مسالمت آمیز مسائل را حل کند ولی وقتیکه خبر سقوط کامل قره خانیان را شنید و همچنین نامه ای از قره خان بدست او رسید که نوشته بود : دیگر دیر شده ، شاید الان که شما این نامه را می خوانید من در قید حیات نباشم ولی بدانید که من خاک قره خانی را به نام شما زدم و اکنون این دو در خاک شما چه می کنند ؟ » 

چنگیزخان از خواندن نامه ناراحت شد و چهار پسر را فرا خواند و اعلام آماده باش صادر کرد.


ادامه دارد. 

صبور باشید 



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها